مهسا و حسین عشق ما

پیشرفتهای کلامی

مهسا جونم از اینکه با سرعت فوق العاده ای سعی در یادگیری کلمات داری حظ میکنم. دیگه الان به قول خودم موتورت راه افتاده و همه کلماتی که میگیم تکرار میکنی تا یاد بگیری. به همین خاطر دایره لغاتت خیلی زیاد شده اونایی که یادم مونده رو اینجا مینویسم. اول اینکه این یکی دو روزه وقتی ازت میپرسیم " اسم شما چیه؟" با صدای قشنگ بچه گونه ات میگی "مسا". البته اولین اسمی هم که صدا زدی "علی" پسرعمو بوده که کامل اداش میکنی. این یکی دو روزه هم که اراک بودیم اسم پسردایی محمدحسین رو یاد گرفتی و همش صداش میکردی " مَمَ سِین" . دایی، نون، ماهی، گل، ماشین، دوباره، پتو       اینها رو فعلاً یادم میاد تا بعد.  12 اردیبهشت هم دندون هفتمت ، دندون ...
15 ارديبهشت 1391

می خواهم برای بچه ام بگویم

برایت میگویم دلبندم تا بدانی.. مي‌خواهم يك بار براي هميشه به او بگويم كه از من آزاد است كه از من دِيني به گردن او نيست. كه او مسئول دلتنگي‌ها و حفره‌هايي كه خودم عمري نتوانستم جبرانشان كنم نيست براي من او آزاد است. مي‌خواهم بنشينم و ساعت‌ها برايش بگويم كه من بهشت را زير پاي خودم نمي‌بينم و همه‌ي عشقي كه به پاي او ميريزم را براي لذت خودم مي‌ريزم و بالاخره حتما مي‌خواهم براي او بگويم كه اين دنيا بدون عشق نمي‌ارزد حتي اگر من بگويم ...
5 ارديبهشت 1391

19 ماهگی مهسا جونم

نقاشیهای خانم پیکاسو روی دیوارهای خونمون. البته اینها بخشی از هنرمندیهای شماست. آثار دیگری با مداد شمعی و خودکار در اقصی نقاط خونه کار کردی عزیز دلم. جدیداً به میکاپ علاقه زیادی نشون میدی و عاشق اینکاری. تبحر شما در عکس هم پیداست تولد مامانی (25 فروردین) هم زحمت کشیدی منو بردی رستوران حیف که خودت فقط سیب زمینی سرخ کرده خوردی.   عزیز دلم از اینکه الان هر چیزی رو میگم میفهمی کیف میکنم. دایره لغاتت هم داره بیشتر میشه هرچیزی رو که میخوای باز بشه اعم از شکلات و در و.. میگی: باز توتو : پرنده ،  یوپ:سوپ،  بَلَ: منو بغل کن،  عمی: عمه،  آله: خاله،  بالا: بالا، پا: پا، اییار: خیار گوشو: شکلات، دو...
1 ارديبهشت 1391
1